پآرت18. دلبرک شیرین آستآد

پُـــــــآرتُـــــــ18. دلبےـرک شےـیرینےـ آسےـتےـآد🍭

با بی‌خیالی به زن‌عمو نگار نگاه کردم که با تاسفی سرشو تکون داد. بعدش به دور و اطراف نگاه کرد با تعجب گفت:یه سوال. فرشته کجاست؟

با تعجب گفتم:منم ندیدمش. زن‌عمو فرشته کجاست؟

زن‌عمو فرشته با حالت خواب‌آلودی از ماشین پیاده شد و گفت:رسیدیم؟

و خمیازه ای به پهنای دریای عمان کشید. از لحنش بلند خندیدم و گفتم:سلام

به ذوق که انگار تازه لود شده بود گفت:سلام خلم

و دویید سمتم بغلم کرد

با خنده بغلش کردم و گفتم:تازه لود شدی؟

با ذوق گفت:آره. خیلی خسته بودم دیشبم نخوابیدم. چقد خوشگل شدی اشغاللللل

خندیدم ودچشمام ریز کردم و با مشکوکیت گفتم:چرا نخوابیدی؟

زد به بازوم و گفت:فضولیش به تو نیومده. ایش

با شیطنت بهش نگاه کردم یکی زدن به بازوش

محکم زد به بازوم و گفت:نه. خاک تو سرت منحرف. نه. دیشب با سیاوش داشتیم فیلم میدیدم. خیلی کم خوابیدم.

نگاه شیطونی با نگار رد و بدل کردیم که زن‌عمو فرشته جیغ زد:سیاوش! بیا اینا دارن منو اذیت میکنن.

عمو سیاوش با خنده از خونه اومد بیرون و گفت:چیکار خانمم دارین؟ بیا بریم عزیزم. این دوتا وزه رو هیچکس گردن نمیگیره

زن‌عمو نگار جیغ زد:سهیل! ببین داداشت چی میگه

عمو سهیل سریع از خونه اومد بیرون و اومد سمت زن‌عمو نگار و با چشمای ریز شده گفت:چکار به خانم خوشگل من دارید؟ کسی که گردنش نمیگیرن تویی سیاوش

عمو سیاوش خندید و گفت:باشه. من تسلیم. بریم داخل هوا خیلی سرده. یخ زدم

زن‌عمو نگار با چشمای ریز شده گفت:خوب بحثو عوض کردی آقا سیاوش. دارم برات.

عمو سیاوش نمایشی اشکای خیالیشو پاک کرد و گفت:زن‌داداش میدونی که من مظلوم واقع شدم. تو بدبرداشت کردی

عمو سهیل خندید دست زن عمو نگار رو کشید سمت در خونه و گفت:بیا بریم عزیزم. بیا

و بردش داخل‌. عمو سیاوش با خنده اومد دست انداخت دور گردنم و گفت:پرنسسم نمیخوای بریم داخل؟ هوا سرده ها قشنگم. سرما میخوری.

با خنده گفتم: بریم. دارم قندیل می‌بندم

و همراهش رفتم داخل.

پارت یهویی قشنگا🤣😁❤️🥺
دیدگاه ها (۵)

پآرت18. دلبرک شیرین آستآد

پآرت17. دلبرک شیرین آستآد

پآرت16. دلبرک شیرین آستآد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط